دانلود رمان پیچک بی دیوار از الف صاد

دانلود رایگان رمان پیچک بی دیوار از الف صاد PDF و APK اندروید با لینک مستقیم
نسخه کامل قابل اجرا بر روی موبایل و کامپیوترنویسنده رمان الف صاد
چکیده ای از رمان
در خانه باز کرد و وارد حیاط قدیمی و کوچک شد صدای بازی بچهها به گوش میرسید
لحظهای ایستاد و گوش کرد دلش میخواست صدای خنده و بازی هوراد را تشخیص دهد
صدای محسن و مهدی اجازه نداد دعا کرد که بچهها دعوا نکرده باشند
دو سه روز بود که از صبح میرفت دنبال کار و غروب برمیگشت
هر شب هم هوراد شکایت میکرد که محسن و مهدی اذیتش کردهاند
چارهای نداشت همین که در غیبتش افسانه حواسش به هوراد بود؛ شاکر بود
از افسانه انتظار نداشت و وقتی خودش پیشنهاد داد؛ تلاش کرد بدبینی را دور کند
میدانست بچه چشمش به دستش است و انتظار دارد بعد از این همه ساعت نبودنش، چیزی خریده باشد؛
اما صد حیف که به زحمت پولش به خرید بلیت اتوبوس و مترو میرسید ضمن این که اگر میخواست
چیزی بخرد باید برای هر سه بچه میخرید و مقدور نبود
یکی از دلایلی هم که به حرف افسانه گوش کرد و دنبال کار رفت؛ همین مشکل بود